جدول جو
جدول جو

معنی سایه خفت - جستجوی لغت در جدول جو

سایه خفت
در سایه خفته، خفته و آرمیده در سایه
تصویری از سایه خفت
تصویر سایه خفت
فرهنگ فارسی عمید
سایه خفت
(طَ دَ / دِ)
خفته، آرمنده در سایه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سایه خشک
تصویر سایه خشک
خشک شده در سایه، میوه ای که آن را در سایه خشک کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سایه خوش
تصویر سایه خوش
درخت پرشاخ و برگ و سایه گستر، در علم زیست شناسی درخت نارون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سایه رست
تصویر سایه رست
گیاهی که در زیر سایۀ درختان بروید و نمو کند، روییدۀ در سایه، کنایه از ناز پرورده، به نازونعمت پرورش یافته
فرهنگ فارسی عمید
(طِ / طَ دَ / دِ)
کنایه از ناز پرورده. (غیاث). کسی که در ناز و نعمت بگذراند و گرم و سرد روزگار ندیده باشد. (آنندراج) :
اگر نوشته بکویش گذر کند شانی
اسیر قامت آن سروسایه رست شود.
ملا شانی تکلو (از آنندراج).
، مفت خوار و رایگان خوار. (مجموعۀ مترادفات ص 206) ، نباتی که در زیر سایۀ اشجار روید. (آنندراج) ، ناتجربه کار و کم عقل. (مجموعۀ مترادفات ص 351) ، سایه نشین. (مجموعۀ مترادفات ص 206)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ دَ)
احتراماً. توصیۀ کتبی. سفارش کتبی در حق کسی: یک سایه دستی مرحمت فرمائید
لغت نامه دهخدا
(یَ خُشْ)
دهی است از دهستان دژگان بخش بستک شهرستان لار واقع در 132 هزارگزی جنوب خاوری بستک و 2 هزارگزی شوسۀ لار به لنگه. هوای آن گرم و دارای 243 تن سکنه است. آب آنجا از چاه و باران تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ خوَشْ /خُشْ)
درخت نارون پربرگ و خوش سایه است. (برهان) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ خُ)
خشک شده در سایه (مرکب) ، کشمش سبز که در سایه خشک کنند و بدان سایه خشک گویند. (مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ خَ زَ)
رستنی و نباتی باشد بقدر یک گز و با خطهای سفید که با نان خورند، هندش چچوندا گویند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ یِ خُ)
کنایه از پادشاه و این ترجمه ظل اﷲ است. (آنندراج). پادشاه عصر. (ناظم الاطباء) :
اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست
تا بر سرش بود چو تویی سایۀ خدا.
سعدی (گلستان).
رجوع به سایه شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ خُ تِ نَ لِ حَ)
کنایه از مهتر زکریا که از دست قوم گریخته به اغوای شیطان در تنه درخت پنهان شده بود و از نشان دادن آن علیه ما علیه در آن درخت، درخت را با آن علیه السلام دوپاره ساختند. (از بهار عجم) :
بهوشمندی آن سایه خفت نخل حیات
که دیده باز کند در کشاکش منشار.
عرفی (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سایه خوش
تصویر سایه خوش
نارون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایه خشک
تصویر سایه خشک
تنبل بچه ننه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایه خشک
تصویر سایه خشک
((~. خُ))
تنبل
فرهنگ فارسی معین